امروز ناهار رفتيم خونه عزيز فريده. بعد از ناهارم پسرگلمون با بابا محمد و عمو امير كه پسرمون بهش ميگه حاجي😂 آرمان و آرمين و عمو مسعود رفت پارك آبي انقدر اونجا بازي كرده بودي كه خسته خسته برگشتي ولي تا صبح خواب پارك آبي رو ميديدي و همش تو خواب قلت ميزدي😂😂😂 الهي كه پسرم هميشه شاد و سلامت باشي و خدا سايه بابا محمد رو روي سرت نگه داره كه تمام وقتشو با حوصله براي تو ميذاره تا بهت خوش بگذره ...